۱۳۸۵ شهریور ۷, سه‌شنبه

نيمه‌مستی

مستی را دوست ندارم. اين‌که از اراده‌ خود خارج باشی و نفهمی چه می‌کنی، لذتی برايم ندارد. اما اخيراً کشف کرده‌ام نيمه‌مستی حال خوشی است. اندازه‌ای را که در ذهن دارم نمی‌توانم به علت کم‌تجربگی درست و دقيق بيان کنم. از حالات نيمه‌مستی‌ام، يکی حذف شدن صداهای حاشيه است، ديگری زياد شدن محبتم و سومی آرامش عجيب و عميقم. در عين حال، داشتن کنترل کامل بر رفتار و حرکات و گفته‌ها. بعد از نيمه‌مستی هم خواب خوبی داشته‌ام تا به حال.

بعد از اين‌که دوستم قرار گفت‌وگو را به هم زد –تا نمی‌دانم کی،دوباره- نيمه‌مستی چسبيد.

هیچ نظری موجود نیست: