۱۳۸۷ بهمن ۶, یکشنبه

اضافه؟

دختر با چهره‌ای خیلی جدی می‌گوید: دو طرفِ اضافه‌ات رو بگیر. و بعد با مهارت کاردِ آغشته به موم را به موهای اندامِ جنسی‌ام می‌کشد. و بعد کمی درد.
قبل‌تر هم از دختر سؤال کرده بودم که چرا می‌گویی «اضافه»؟ این کلمه از کجا به ادبیاتِ اپیلاسیون‌دارها وارد شده؟ چه کسی فکر می‌کرده که عضوِ جنسیِ زن اضافه است؟ چرا در آرایشگاه‌ها و اپیلاسیون‌گاه‌ها، که علی‌القاعده بدنِ زن در مرکزِ توجه است، اندامِ جنسیِ زنانه این‌طوری نامیده می‌شود؟

۱۳۸۷ دی ۲۸, شنبه

آدامس

بی‌تابانه تنِ همدیگر را می‌خواستیم. درِ خانه باز شده و نشده، لباس و کفش درآورده و نیاورده، بوسه‌های شدید...
دو-سه ساعت بعد، سرِ میزِ شام:
-توی راهِ خونه آدامس تو دهنم بود.
-...
-تو قورتش دادی یا من؟

۱۳۸۷ دی ۲۳, دوشنبه

شرم

مادرم شرم دارد از داشتنِ دختری كه با آدم‌های متنوعی خوابيده است و می‌خوابد. كه گاهی ديروقتِ شب با گونه‌های گل‌گون از سكسِ خوب به خانه می‌آيد. كه گاهی هم بی‌خبر به خانه نمی‌آيد. كه روزهايی دوش نمی‌گيرد تا بو و خاطره‌ هم‌آغوشیِ دل‌چسبی را مدتِ بيشتری بر تـَنـَش نگه دارد. كه رُك و بي‌رودربايستی است. كه با آدم‌هايی كه دوست ندارد معاشرت نمی‌كند. كه اجتماعی است و به روی آدم‌های غريبه هم لبخند می‌زند.

من شرم دارم از داشتنِ مادری كه هر روز به آقای دكتر، مجری برنامه‌ تلويزيوني به خانه برمی‌گرديم، روز به خير می‌گويد و به بقيه مهملاتِ صداوسيما توجه می‌كند و به آن سازمانِ پر از دروغ و ريا مشروعيت می‌دهد. كه دائم به كارهای بقيه‌ اعضای خانواده فضولی می‌كند. كه فداكاری‌های بی‌جا می‌كند. كه وقتی مريض می‌شود با تمارضِ چندش‌ناكی طلبِ توجهِ بيشتر می‌كند. كه نمی‌تواند تحمل كند دخترش را آن‌گونه كه هست، و هم‌زمان به روش‌های محدودكننده و تشويق‌كننده می‌خواهد كه درست‌اش كند. كه ايدئولوژی‌زده است و دارد همان‌طور رفتار می‌كند كه از يك مادرِ نمونه در خانواده‌ای متوسط و سكولار در ايرانِ امروز (عرفاً و/يا قانوناً) انتظار می‌رود. كه انتخاب نمی‌كند.

به جبرِ طبيعت لابد، دوست‌اش دارم. پذيرفته‌ام كه خصوصيات و رفتارهای او، چه شرم‌ام دهد چه ندهد، مالِ اوست. و اگر هم‌خانه‌ايم بايد كه سعی كنم با بودنش، اين‌گونه بودنش، كنار بيايم. اما اين كافی نيست. بحث‌ها و درگيری‌ها هميشه از سوی او شروع می‌شود. دوست‌ام ندارد؟ يا می‌خواهد در برابرِ دركِ وجودِ آدمی كه من‌ام مقاومت كند؟ مستأصل‌ام.

۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

شَک

می‌آید و می‌رود بی آن‌که حرفی بزند. شک دارد؟ سال‌هاست که شک دارد. قبل‌تر با هر بار جلو آمدن‌اش، معاشرت به‌هم‌زدن‌اش، ذهنم درگیر می‌شد. مدتی است که یاد گرفته‌ام چه‌طور با لبخند نگاه کنم‌اش که می‌آید و می‌رود. از این کار لذت می‌برد؟ هنوز لذت می‌برد؟