۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

تصویر

عاشقِ این تصویرم: کنارِ هم دراز کشیده‌ایم و معشوق‌ام کتاب‌اش را با یکی از دستان‌اش نیمه‌باز نگه داشته. سرِ من جایی است میان سینه و بازوی او و یکی از دستان‌ام دورِ بدن‌اش حلقه شده و حرف می‌زنیم. و می‌بوسم‌اش، چند بار. و کتابِ نیمه‌باز از دست‌اش رها می‌شود...

۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

بدونِ عنوان

این روزها احساس می‌کنم قضاوت نمی‌شوم. شاید هنوز نگاه‌های قضاوت‌گر به این سو باشد اما احساسِ رهاییِ خوشایندی دارم. کاش مواظبِ این احساس‌ام باشم.