۱۳۸۵ شهریور ۱۲, یکشنبه

تجاوز

موبايلش زنگ می‌خورد. نگاهی به ال.سی.دی می‌کند و بلند می‌گويد "فلانی" است. يا با کمی خلاقيت با "فلانی" و موضوعی که حدس می‌زند پشت تلفن خواهد گفت جمله‌ای می‌سازد و با لحن توضيح به تو می‌گويد. چند دقيقه بعد موبايل تو زنگ می‌خورد. می‌مانی که چه کنی. عادت نداری توضيح بدهی و کلاً خوشت هم نمی‌آيد توضيح بشنوی مگر چيزی که به تو مربوط باشد يا دوستت/معشوقت/همسرت بخواهد که تو بدانی. اما انگار فرهنگ شما دو نفر متفاوت است. اگر در مرزهای فرهنگ او قدم نزنی، سوءتفاهم پيش می‌آيد و اين يعنی او منتظر شنيدن توضيح تو است و تو خواهان درک شدن اين موضوع که: امر شخصی، خصوصی است.

زياد ديده‌ام که بلد نيستيم مرزهای امور شخصی يکديگر را نگه داريم. صميميت را به اشتباه وارد شدن به حريم يکديگر می‌دانيم و هر لايه که جلوتر می‌رويم، بخشی از فضای خصوصی دوستمان/معشوقمان/همسرمان را اشغال می‌کنيم. تجاوز کلمه بزرگی برای تعريف وضعيت است؟ و البته شناختن اين مرزها هم اصلاً آسان نيست و بلکه از رابطه‌ای به رابطه ديگر متفاوت است.

دوست دارم در اين باره بيشتر بنويسم. در روابطی، از اين نوع تجاوز زياد لطمه خورده‌ام و در روابط ديگری، زياد از فهميده شدنِ مرزهايم لذت برده‌ام. خيلی زياد به اين موضوع فکر می‌کنم. و دوست دارم بی‌نقص باشم و هيچ‌وقت به فضای شخصیِ ديگری تجاوز نکنم.

هیچ نظری موجود نیست: