توضيح:
اين مطلب عنوان ندارد. کلمهها هم يکسر جاری شدهاند. يعنی که احتمالاً بینظم و مغشوش است. ببخشيد.
هيچوقت کاری را که اسمش را میگذارند «نخدادن» نفهميدهام. کسی که به ديگری علاقهمند است (چه فقط بخواهد با کسی بخوابد، چه دنبال رابطهای عاشقانه است) چرا رُک و راست خواستناش را نمیگويد يا منتقل نمیکند؟ نمیتواند؟ خجالت میکشد؟ نه. هيجکدام از اينها نيست. اگر نمیتوانست و خجالت میکشيد مثلاً ابراز نمیکرد: «از نوشتههایت پيداست که سکسی هستی.» آيا در اين نوع ابرازِ چندشآور که در واقع ابراز نيست و طرف را فراری میدهد، نوعی لذت وجود دارد؟ آيا گوينده با همين راضی میشود؟ به اُرگاسم میرسد؟ و چرا با يک بار برخورد از اين نوع و نگرفتنِ پاسخ، باز کارش را تکرار میکند و دريدهتر و شديدتر لغات را بيرون میريزد؟ ناشی از اعتماد به نفسِ زياد است؟ ناشی از بیتمدنی است؟ در برابرِ چنين کسانی چه بايد کرد؟ آيا هر بار بايد بحث را شروع کنی و او بگويد تقاضايی در کار نبوده و دچار سوءتفاهم هستی؟ يعنی که کاسهکوزههای بیصداقتیِ طرف سرِ تو خراب شود؟ يا با حرفِ شديد و تندی جوابش را بدهی؟ يا تحمل کنی و تحمل کنی و بگذری؟ اصلاً چه کسی اعلام کرده که اينجا عرضهای در کار است؟ فرض کنيم عرضهای در کار است: يعنی فرض اين باشد که من دنبالِ همخوابه میگردم، و برای عرضه کردنِ خود نوشتن در وبلاگ را انتخاب کردهام (چه IQای!)، اين از کجا دريافته میشود بدونِ اينکه رسماً بيانش کنم؟ آيا به ذهنِ من دسترسی داريد؟ و اگر حدس بزنيد و نمونههای مشابه را قبلاً ديده باشيد، مجوز مناسبی است برای «نخدادن»؟ و تازه اگر تقاضای واقعی وجود دارد، بايد گُلواژهها و متلکهای جنسی بارَم کنيد؟ يا با بیادبانهترين شکلِ ممکن بخواهيد شماره تماسم را بگيريد؟
بله، ابرازِ صريحِ اين نوع پيشنهادها شجاعتِ برخورد با جوابِ منفی میخواهد. که بنا به تجربه من «نه»شنيدن فقط بار اولاش سخت بود. اما حسِ درخشانی که حاصل از ابرازِ صميمانه و متمدنانه خواستنِ کسی است با آنکه ممکن است با غمی عميق همراه شود، به نظرم، قابلِ مقايسه با صد بار جواب گرفتن از «نخدادن» نيست.
محدوديتهای جامعه است و تربيتهای ناصحيحِ جنسی که بعضیها، حتی با کسب فضل و کمالات همچنان دريده هستند؟
۱ نظر:
ziba minevisy.movafag bashy
ارسال یک نظر