پايايی
تا جايی که ديدهام، روابطی که طبيعی عمق پيدا میکنند و میپايند کمشمارترند نسبت به آنهايی که طرفينِ رابطه يا حداقل يکی از طرفين برای پابرجا ماندناش تلاش میکنند. و به همان نسبت لذتبخشتر و هيجانانگيزتر هم هستند. و بايد که کيفيتی خاص داشته باشند که شرايط و اتفاقها خرابشان نکند.
دوستی دارم که بيش از 12 سال است همديگر را میشناسيم. اوايل، طبيعتاً، با هم زياد وقت میگذرانديم. 3 سال هيچ رابطهای نداشتيم و حالا 5 سالی است که دور از هم زندگی میکنيم. در فاصله جغرافيايیِ زياد از هم و گاه مدتِ زيادی از هم بیخبريم. با اين حال هنوز به همديگر بسيار نزديک هستيم و کيفيتِ رابطهمان به شدت خوب و راضیکننده است، اگرچه شايد فقط 5 يا 6 بار در سال با هم مفصل صحبت کنيم و يک بار هم ديدار. و دلتنگی که زياد به سراغم(مان؟) میآيد. سالهاست که نگرانِ از دست دادنِ او نيستم. او هم همين را میگويد. و آرامش و احساسِ امنيتِ زيادی در رابطهمان داريم.
چه میشود که به پايايیِ رابطهها حساس میشويم و برايمان مهم میشود؟ فقط زمانی که ازدسترفته میبينيمشان؟ برای من لزوماً اينطور نيست. بوده است زمانهايی که رابطههای نزديکِ اغلب عاشقانهام از اوج افتاده باشند و نگرانی به سراغم بيايد که: نبايد کاری کرد؟
به گمانم نبايد کاری کرد. وقتی که تو به تمامی خودت باشی و ديگری نيز به تمامی خودش باشد، اگر که رابطه، دوطرفه، دلپذير باشد، میماند و لبريز میکند. گاهی اين خودِ آدمهای رابطه هستند که احساسِ نبودِ امنيت را به آن منتسب میکنند. و البته که اگر رابطه را بخواهی ولی چيزی خراب شود، چيزی رابطه را خراب کند، يا ديگری نخواهد و تو آگاه باشی/شوی، وضعيت دردناک میشود. من از شرايطی حرف میزنم که لزوماً به خراب شده بودنِ رابطه آگاه نيستيم و نگرانِ پايايیاش هستيم. هرچه باتجربهتر شدهام، هر قدر اعتماد به نفسام بيشتر شده، اين نوع نگرانی در من کمتر شده است.
۳ نظر:
خوندن اينجا بهم آرامش میده.
ببخشيد، واسه اينكه سوتفاهم پيش نياد، بینام اومدم...
... و اينكه رابطه ها تحت شرايطي شكل ميگيرند كه كيفيت آنها را ميسازند. تجربه ي شخصي من هم ميگويد هر رابطه ي بي بهانه اي پايايي _ به قول شما _ يا پايداري بيشتري خواهد داشت. دوستي دارم كه سالهاست شايد پونزده سال باشه كه با هميم. هيچ حرفي نداريم كه بزنيم و وقتي به خونه ي هم ميريم هر كسي به كار خودش ميرسه و حالي از هم ميپرسيم و بعد از چهار پنج ساعت هر كسي سر زندگي خودش ميره. اين پايايي رو چقدر قابل قياس ميدونم با دوستي كه سه ساله دارمش و به خونه ش ميرم و فته اي سه شب رو اونجا هستم و روزها رو هم اگر كارم تموم بشه يه سري بهش ميزنم و دوستان ديگه م رو هم اونجا ميبرم و هر كسي باهام كار داره رو هم اونجا دعوت ميكنم و خلاصه لذتي و شوري در اين رابطه هست كه به خاطر اختلاف نظراتمون بارها به مرز خراب شدن رابطه و دوستي هم كشيده شده و دلخوريها و خوشيهاش برابر شده و هرگز قابل تعويض با رابطه ي بسيار پايدار چندين ساله با مورد قبلي نيست. حالا فرق اين دو رابطه ي همجنس رو با رابطه عاشقانه با غير همجنس: نابرابري محض در اين رابطه هاي پر از مهر و محبت بيداد ميكنه. حتي در لذت از سكس هم طرفين ادعاي خسران ميكنند. و مخصوصا دخترها با لذت بيشتر ادعاي ضرر و سو استفاده شون گاهي بيشتره انگار. و يا محبت و عشقي كه بوجود مياد هر روز بيشتر ميشه تا اگر كار به فرجام ازدواج كشيد رضايتي در اون وجود داشته باشه. رضايتي كه نه از سر منطق ازدواج در تشكيل خانواده ي پايدار و توليد مثل و خلاقيت در انسان سازي و اين اراجيف بلكه در رابطه اي كه بر اساس تنها گزينه ي موجود پيشنهاد داده شده و كسيكه عاشقش بودم و دوستش دارم و اون بهترين بود و حالا نيست و يا شرايطش خوب بود و خوشگل بود و ….
بگذريم. تجربه چندين ساله ي من در امر زندگي ( چهار ساله از خونه درميام! ) ميگه: پايداري يا پايايي رابطه در بي تعهدي و بي بهانگي رابطه ميباشد و است!
حالا براي ديدن يك دوست خوب هميشه بايد باهاش سينما رو قرار گذاشت. يا با يه دوست ديگه هميشه بايد رفت رستوران و شامي خورد. آيا ميشه كسي رو ديد كه فقط بشينه و حرفي نزنه و به در و ديوار نگاه كنيد و لذت هم نبرديد آخرش فكر نكنيد وقتي كه گذاشتيد تلف شد. ( بماند كه تنها وقتي تلف نشده فرض ميشه كه با معشوقه باشي و لا غير. بي رو دربايستي. يا رابطه ي كاري و مالي وپول توش باشه باشه. )
يا زماني رو باري كسي اختصاص داد يا براي پاياي كسي فكر كرد كه موقعيت خوبي باشه. خوشگل باشه. خوش تيپ باشه. كار و بار خوبي داشته باشه. شعور داشته باشه…. همه رو با هم داشته باشه.
در كل كار از شخصيت آدميزاديمون خراب و لنگ ميزنه. و الا خيلي تحليل برانگيز نيست وقتي آگاهانه و بي ريا فكر كنيم.
bazam migam to yek pare hasti....
ارسال یک نظر