۱۳۸۵ اسفند ۹, چهارشنبه

دوستی

از اين‌که عاشقانه دوست‌ام دارد مطمئن‌ هستم؛ از اين‌که سال‌هاست دوست‌ام دارد. دوست‌اش دارم؛ سال‌هاست. حسِّ غريب اين است که نمی‌خواهم‌اش. او هم می‌گويد نمی‌خواهـَدَم. وقتی دست‌اش را می‌گيرم، بازوش را می‌چسبم، يا سـَرم را می‌گذارم روی شانه‌اش؛ وقتی نوازش‌ام می‌کند، عطرِ گردن‌ام را می‌بويد، يا گونه‌ام را می‌بوسد، از اين‌که اين همه نزديک‌ايم و می‌دانيم چه می‌خواهيم، غرقِ لذت می‌شوم.

۹ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
میخوام بگم که همه ی احساساتت رو میفهمم
همش بوسیدن نوازش ...

ناشناس گفت...

Dokhtareh,
khastan ya ke nakhastan harf e digarist, rabti ham be ashegh boodan nadarad.

dokhtare گفت...

محبوبه،
خوشحالم که اين‌طور است.

yek gharibeh,
من از "دوستی" حرف زدم در اين مطلب و نه "عشق". ربطِ نکته‌ای را که گفتيد با اين نوشته نمی‌فهمم.

ناشناس گفت...

ممنون.
یه بحثِ گنده ای باز شد بین دوستِ قدیمیم و من همین الان در چتِ یاهو مسنجر! از اون جایی که نوشته ات خیلی خیلی ما رو یادِ خودمون انداخت.
خوب باشی.

پ

ناشناس گفت...

بابا تو چه آدم ملونی هستی

ناشناس گفت...

سلام خانومي
باز چه خوب از زبان همه ما گفتي . آري چنين است براي بعضي آدمها فقط احساس محبت داري و دوستي خيلي عميق. متاسفانه اين ديگران همه را به سكس تعبير مي كنند و متهم مي سازند جنس مخالف را فقط به خاطر سكس بايد خواست
پاينده باشي

ناشناس گفت...

Chetor inghadr asheghid va nemikhahid hamo? Valla ke man nemifahmam.

ناشناس گفت...

برای رزیتا !
من همین حس رو داشتم و دارم ! حس غریبی است ! اما وجود دارد، که می خواهی کسی را با تمام وجود ولی نمی خواهی باشی برای همیشه با او ! می تونی هفته ای یک بار اون رو ببینی و با تمام وجود شاد شی از بودن باهاش واون هم همین حس رو داشته باشه ! شاید ترس از خراب شدن این قشنگی در رابطه دائمی است که موجب این دوست داشتن و نخواستن می شه ! یا اینکه نمی خواهی پر و بال طرف مقابل رو ببندی ! آزاد آزاد می خواهی باشد و اون هم همین رو می خواد برات و شاید به خاطر همین آزادی است که اینقدر قشنک است رابطه !
خلاصه این طوری ها !
امیر !

dokhtare گفت...

پ،
خوشحالم که اين نوشته شما را به يادِ خودتان انداخته است.

anonymous,
ملون؟ نمی‌دانم. اما نوعِ رابطه‌هايی که دارم متفاوت است. اگر تعريفِ شما از ملون همين است، بله: ملون هستم.

مريم،
من هم فکر می‌کنم می‌شود کسی را دوست داشت اما برای سکس نخواست. کسی را برای سکس خواست اما دوست‌اش نداشت يا کسی را دوست داشت و برای سکس هم خواست. فکر می‌کنم هر کدام از اين رابطه‌ها لذتِ مخصوصِ خودش را دارد.

rozita,
به اين دليلِ ساده که تمايلِ جسمی-جنسی نداريم به هم. حداقل اين‌طوری فکر (و بيان) می‌کنيم.

امير!،
حسِّ غريبی است. می‌خواهی‌اش اما به سبکِ خودت. می‌فهمم. اما ترسی را که می‌گوييد، نمی‌فهمم. چرا خراب شود اگر هر دو بخواهيد؟ و اگر کيفيتِ رابطه راضی‌کننده باشد، فکر می‌کنم ترس از بستنِ بال‌وپرِ ديگری، ترسِ بی‌جايی است. اگر هر دو بخواهيد با هم باشيد و بخواهيد ديگری آزاد باشد، می‌شود که رابطه را همين‌طوری پيش برد. نه؟