۱۳۸۵ مرداد ۶, جمعه

لمسم کن

دست‌انداختنش دور کمرم برایم چیز عجیبی نیست. محبت است و ابراز صمیمیت. از برخوردهای فیزیکی با پسرها نمی‌ترسم. دوست هم دارم. لمس‌کردن دوست مهم است و لذت‌بخش. مدتهاست که دیگر برایم مهم نیست طرفم یا دیگران چه فکری می‌کند. اگر ديگران به لمس‌شدن عادت ندارند، از روابط دوستی‌شان لذت کمتری می‌برند. نه؟

۲ نظر:

Unknown گفت...

اینجا شروع نوشته هاته؟ خیلی هاشو خوندم. حس کردم. برای خودت احترام و ارزش قائلم.
میخوام از همخوابت هم بگی. حس و فکر اون از نظر تو.
خیلی بلاگت بی ریاست. صاف صاف. احتمالا همیشه آسمون مال توست.

ناشناس گفت...

برای منی که وبلاگت رو برعکس خوندم از
آخری به اولی، اینجا یاد اون پستی میافتم که از موبایل نوشته بودی از تضاد...پایبند بممون یکم.