چندمعشوقی
یاد گرفتهام در روابط عاشقانه و نزدیکام با کسی «رقابت» نداشته باشم. اگر خودِ رابطه برایم لذتبخش است، برایم مهم نیست که معشوقام رابطههای دیگر دارد یا نه و در رابطههای دیگرش با چه کسانی است و چه میکند.
آیا من برای او از دیگران بهترم؟ جوابِ این سؤال و سؤالهای مشابه هر چه باشد، نمیتواند به خودیِ خود کیفیت روابطم را چه مثبت چه منفی تغییر دهد. یاد گرفتهام درگیرِ چنین سؤالهایی نشوم و تا وقتی که از خودِ رابطه راضی و خشنودم، از آن لذت ببرم.
برای من معشوقانِ معشوقانام، «دیگران» نیستند. و دركِ همین كه احتمالاً آدمهایی هستند با خواستهها و نیازها و تواناییهای مختلف، و نه «دیگرانی» آنچونان كه هویتِ من در تضاد با آنها شكل بگیرد، باعث میشود احساسِ خوشایندی بهشان داشته باشم. و به این فكر كنم كه این آدمها معشوقانِ من را انتخاب كردهاند و خودشان انتخابِ معشوقانِ من هستند؛ پس آدمهای مهمیاند. گاهی این آدمهای مهم را دیده و شناختهام، گاهی با آنها دوست شدهام، گاهی فقط دربارهشان چیزهایی از معشوقانام شنیدهام، و گاهی هیچ.
در دورانِ محدودی که همزمان دو معشوق داشتم، به این فکر نمیکردم که کدام بهتر از دیگری است. البته که ممکن بود زمانی یکیشان را بخواهم و دیگری را نه؛ با یکی فیلم دیدن در سینما لذتبخشترم بود و با دیگری خوابیدن چیزِ دیگری. هر دو رابطه تا وقتی که خوب بودند و سرشارکننده، سر جای خود بودند و خوش میگذشت.
آرامشِ فوقالعادهای که این طرزِ نگاه به من میدهد باعث میشود آسیبپذیریام کمتر و لذتی که از روابطِ عاشقانهام میبرم بیشتر شود.
*گویا لازم است معنای بعضی از واژگانی را که به کار میبرم، بنویسم. منظورِ من از «معشوق» کسی است که زیاد دوستاش دارم، به او وابستگیِ عاطفی دارم، و با او رابطه نزدیک و جنسی دارم.
**در این متن درباره روابط عاشقانهام نوشتهام. در مورد روابط دیگر (فقط یک شب، شراکت جنسی،...) البته نظرم همین است.
۲۶ نظر:
لغت نامه دهخدا(معشوق)
آوا : م َ
نوع لغت : ع ص
فینگلیش :
شرح : دوست داشته . (منتهي الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کسي و يا چيزي که آن را دوست مي دارند و آنکه از کسي دلربايي کند و دلبر. (ناظم الاطباء). که بدو شيفته شده باشند. دلبر. دلدار. جانان . جانانه . محبوب . (يادداشت به خط مرحوم دهخدا):
دلي کو پر از زوغ هجران بود
ورا وصل معشوق درمان بود.
ابوشکور.
عزیز دل شما با هر کی دوست داشته باشی و به هر مدتی می تونی سکس داشته باشی ولی با ور کن این اسمش عشق و عاشقی نیست > جن....بازیه .خواهشن عشق و عاشقی رو به گه نکش .با تقدم احترام.متین
بهترین نتیجه ای که این نوشته ات برای من داره اینه که این طوری خود آدم کمتر آسیب پذیر می شه. می دونی دوست من. من هم خیلی دلم می خواد به اینجا برسم که بپذیرم معشوقم (همسرم) با آدم های دیگه رابطه داشته باشه و من حسادت نکنم و یا عکس العمل نشون ندم. اما هنوز مونده تا برسم به اونجا. الان هنوز حسودم و هنوز آسیب پذیر. گاهی فکر می کنم آیا راهش اینه که من هم چند رابطه همزمان داشته باشم تا بتونم بپذیرم که او هم همین طور باشه؟ گاهی از خودم سوال می کنم آیا اگر فقط من بپذیرم که کیفیت رابطه برای وجودش کافیه و نباید به اینکه این طرف با کس دیگه ای فکر کرد، بسه یا مهمه که شخص سوم هم همین درک و برداشت رو داشته باشه؟
آیا اولش برای تو هم این درگیری ها وجود داشت؟
(معشوق من البته هنوز به چند رابطه ای نرسیده.)
جدیدا بیشتر می نویسی و البته مثل همیشه زیبا. همینطور ادامه بده. مرسی.
به به چقدر روشنگر است کوتیشن از این فرهنگها. راستی کجا گفته که فقط با یک نفر؟
سلام عزیزم
تو استثنان هر چند تا دوست داری و توانت اجازه می ده معشوقه داشته باش .سعی کن به هشونم حسابی عشق بورزی...یادت نره ها...
قربانت
Inayi ke mian migan "yek roozi zibayit ro az dast midi o tanha mishi o pedaret dar miad" ya inayi ke migan "ina esmesh eshgh nist o harzegie" Kheyli Jafang migan
!
U R doing great and u r living a lot more healthy than most of this people around
Take care!
همین که تو لذت میبری دلیل کافی است برای انجامش دال بر اینکه به کسی هم ضرری نزنی . تمام
می توان در تمام فضاها با مرزبندی های خودش بود و لذت برد......حفظ حریم فضا و احترام به آن به نظرم باعث می شود تا بیش تر لذت ببریم و استفاده...
مثلا لزوما نیاز ندارم با کسی که در مورد مسئله ی علمی ارضایم می کند انتظار داشته باشم در مسایل تفریحی هم ارضایم کند ...و همین طور در لمس تن....اینکه بتوانیم فضا ها را تفکیک کنیم و سهم مان را از فضا بگیریم به نظرم هنری است که باید یاد گرفت
صرفا تجربه و نظر شخصی ام بود چون لمس تن را مسئله ای فراتر از فضاهایی که عاشقشان هستم می دانم و حریم و احترام به این فضا برایم لذت بخش هم هست...
خوب شد...یکم حرف زدی..
نظری ندارم....! بعضی وقت ها نمیشه چیزی گفت و من جرئتش رو دارم.
man nemitonam farsi type konam bebakhshid! vali injori aya nesbet beheshon asibpazir tar nemishin? jalebe fekr mikonam baraye inke be in sorat behesh negah konid hatman bayad kheili selfconfidence ya selfworht dashte bashid ke hichjaye on rabete insecurity haton bala nazane
این پستت رو دوست داشتم
من خیلی سعی کردم حسادت نکنم و برام مهم نباشه دوستم با کسان دیگه هم هست یا نه راستش برام هم سخت نیست که حسادت نکنم ولی ترس از این دارم که اگه در این مورد بی اعتنا باشم رابطه ام رو از دست بدم بعضی وقتها که شدیدا دچار تردید میشم که بالاخره اون با کس دیگه هست یا نه این طرز تفکر تو برام آرامش بخش میشه حتی گاهی فکر می کنم من هم کس دیگری رو وارد زندگیم کنم و انرژی ام رو با این تردیدها از دست ندم و به سطح افسردگی نرسم تا حالا امتحان نکردم و نمی دونم می تونم دو نفر رو همزمان دوست داشته باشم یا نه ولی یه چیز رو با اطمینان می تونم بگم: از حسادت دوستم لذت می برم و اگه یه روزی بفهمم اون براش مهم نیست با کس دیگه هستم یا نه ، رابطه از نظر من تموم شده است.
من قاعده و قانون خاصی در مورد روابط عاطفی نمی بینم و به نظرم همه پایه و اساس نظراتشون در این مورد کاملا احساسیه
دوست دارم نظرتو بدونم
لذت بردن از هر چیزی تا زمانی یک حس بی لکه ست که آسیبی به دیگیری نزند. فکر میکنم باید خیلی دقت کنی در انتخاب معشوقه. هر وقت میام اینجا، یاد این جمله ی کامو می افتم که البته کلی تغغیرش دادم ولی مفهومش همینه: چرا فکر می کنیم آدمهایی که کسان زیادی را دوست دارند، نمی توانند زیاد دوست بدارند.
Maryamak,
ممنون. و آيا مطمئن هستید جملهای را كه از كامو نقل كردهاید، پیشتر در اینجا نخواندهاید:
http://shadidan.persianblog.ir/1385_12_shadidan_archive.html#6421155
توجیهم کن اینا که گفتی اسمش عشقه و آدماش معشوق. نمیدونم!!! ولی به نظرم هر چی هست، عشق نیست. البته نسبیت هم تو کاره، نه؟!
میدونی خیلی عالیه که آدم به این مرز برسه.. دلم میخواد واقعا اینطوری باشم... البته گاهی سعی می کنم فقط لذت ببرم از اینکه هست.. ولی گاهی حسادت همچنین یقه ام رو می چسبد که نفس نمیتوانم بکشم.. ولی نوشته هایت برایم خوب است خیلی خوب.مرسی
اول از نوشته ات فکر کردم به اون مرز رسیدی و برام جالب بودو تا حدی باور نکردنی. امااز جوابت به متین دونستم هنوز نرسیدی و احتمالاً احساس ریدنهایی که گهگاهی بهت دست میده رو نوشتی و شاید در یکی از همون لحظات هم این متن رو نوشتی. من چند تا سوال دارم. اول اینکه چرا فکر می کنیم حسودی در این مورد بده و باید به اون مرز رسید؟ دوم اینکه آیا فکر نمیکنین تعداد رابطه یه زمانی در کیفیت رابطه تأثیر بذاره یعنی کمیت تبدیل بشه به کیفیت اون وقت چی؟ چه حسی بهتون دست میده؟
man motamen shodam ke shoma dokhtar nisti manzoram ineh ke pesari...(ba khundaneh in matlab va hamintor makaneh omumi....)hich zani hazer nemisheh mashogheash hala dosteh pesaresh ya shoaharesh ya har kasi ke bahash be noei rabteh eshghio ehsasi darad ba bitafavoti nesbat be ravabeteh digareh tarafeh moghabelesh negah konad ... in yek dorogheh bozorgeh....
man shakhsan azad andishi va raha o azad harf zadan ra mipasandam.... ama heivani zistan va shahvat parasti ra nangeh ensani midanam....
اینهایی که تو می نویسی عشق و معشوق نیست و تمایل و کشش به جنس مخالف است. عشق بازی هم نیست و دادن است خصوصا که تا همین اواخر سکس واژنی هم نداشتی و مثل دختر بچه های دبیرستانی از عقب می دادی دختر جان. به هرحال ما که خرابتیم.
هوم چه خانوم خوبی !!!!!
ببخشید، این چیزی که در جواب مریمک گفتید آیا مچگیری بود یا چه؟ به نظر شما آیا مردم باید علاوه بر ذکر منبع نقل قول، همهٔ دنبالهای را هم که منجر به این شده که آن قول به گوششان برسد ذکر کنند؟
هـ ،
مچ گيری نبود يا بقيه حدس های شما. با توجه به لحن جمله ای كه مريمك نوشته بود، حدسی زدم و سؤالی كردم از او. همان طور كه شما حدس هايی زده ايد و از من سؤال كرده ايد.
(منظورم به خصوص اين قسمت است: "یاد این جمله ی کامو می افتم که البته کلی تغغیرش دادم..." و به نظرم خوب نيست كه ترجمه كسی ديگر را صاحب شويم. و البته اين فقط حدس است.)
با سلام
آیا ازدواج،تعهد ، حس تنوع طلبی آدمها همدیگر رو نقض نمی کنند و با هم در تضاد نیستند؟
اینکه معشوقت همزمان با تو با کسان دیگری باشه فقط از یک نظر مشکل داره، چیزی که به هیچ وجه حل نمیشه. اینکه وقت هایی هست که بهش نیاز داری و اون به عنوان کسی که روش حساب می کنی باید در کنارت باشه، ولی نیست.چون با کس دیگه ایه و زندگی عاطفیش رو با چند نفر تقسیم کرده و نه فقط با تو... واضحه؟
اینجا ممکنه کسی این استدلال رو بکنه که قرار نیست تو یک رابطه طرفین نسبت به وضعییت های روحی هم احساس مسئولیت کنن، یا به عبارت دیگه قرار نیست کسی از طرف مقابلش این انتظار رو داشته باشه که در مواقع ناراحتی به کمکش بیاد. ولی مسئولیت پذیری جزء انکار ناپذیری از هر رابطه ای حتی دوستی معمولیه ، و اصلا علت و اساس به وجود اومدن یک رابطه نیازهای روحی و عاطفی و جنسی ایه که دو طرف رابطه به کمک هم تامینشون میکنن،
به عبارت دیگه تو یا روی دوست پسر یا معشوقت حساب باز میکنی ، یا نمی کنی، اگه معشوقت با کسان دیگه ای نباشه هم خیلی وقتها نمیتونه یا شاید نخواد بهت برسه چه برسه به وقتی که باشه ، و اگه کسی بگه من هیچ توقعی از طرف مقابلم ندارم دروغ گفته، چون اگه انقدر بی نیاز بود سمت هیچ رابطه ای نمی رفت.
پستانهایت را به دندان می کشم.انگشت را به درون سوراخ جلویی ات می سرانم.ارگاسم.ارگاسم.ارگاسم.ارگاسم.سرخی میان دو پا.چاقی میان دو لنگ...
ارسال یک نظر