سهتایی
دقیق نمیدانم چه چیزهایی بر ذهن و احساسِ من میگذشت، وقتی كه معشوقام معشوق دیگری به بـَر داشت و من این طرفِ خطِ تلفن با او معاشقه میكردم و همزمان صدای همخوابگیِ آن دو را میشنیدم و آن دو صدای مرا میشنیدند و این چیزی از میل و لذت من كم نمیكرد—اگر زیاد نكرده باشد.
نمیتوانم دقیق باشم. میتوانم چیزهایی را توضیح دهم. مثلاً اینكه هیچوقت تا به حال از تصورِ اینكه معشوقهام با دیگرانی باشند، حسِّ بدی نداشتهام. شاید به این دلیل كه آنقدر در معاشقههام به من خوش گذشته كه میتوانم تصور كنم چه لذتی در جریان است. و از این خوشحال باشم كه معشوقام و انسانِ دیگری دارند لذت میبرند. اما این تصویر تا دیروز كاملاً ذهنی بود. حالا كمی برایم روشنتر شده است: صدا من را برده بود میان همخوابگی معشوقام با معشوقاش و بهوضوح میشنیدم كه لذت میبرند. میشنیدم و حالا میفهمم كه تصویرِ ذهنی من داشته كامل میشده. و این اصلاً چیزی از لذت بردنام كم نكرد. نمیتوانم ادعا كنم چیزی بر آن اضافه كرد. (چطور میشود فهمید كه مثلاً اين بار كه بيشتر خوش گذشته آيا دقيقاً به خاطرِ سهتايی بوده؟) ولی حالا حتی شاید احساسِ بهتری نسبت به همخوابگیهای معشوقام/هام با دیگران دارم.
نمیدانم. دقیق نمیدانم چه پیش میآمد اگر تصویر هم میداشتم. میتوانم خودم را تصور كنم كه در جایگاهِ بیننده و شنونده همچونان لذت ببرم. شاید كه—اگر حضور و اجازه داشته باشم—مداخله كنم. نه به آن معنا كه آن دو را از هم جدا كنم: اگر بتوانم مشاركت كنم. نمیدانم.
۲۷ نظر:
خیلی هیجان انگیز است و رویایی... تجربه اش باید بی نظیر باشد
هیچ علاقه ای به حضور یک مرد دیگه ندارم. البته منظورم این نیست که بده. صرفا خوشم نمیاد. البته یه زن دیگه فرق می کنه ;)
kose khol siri chand??
بعید می دونم زمانی خوشم بیاد معشوقم رو با یکی دیگه شریک باشم.
آنقدر میخواهمش که دلم میخواد فقط برای م نباشد... گرچه میدانم هیچ زنی به اندازه من با او لذت نخواهد برد....
vayy dokhtar fogholadast .fogholade.vaghean to dari ie khalae zabanie zaruruiio por mikoni..
por na dari ru un khala angosht mizari ,takid mikoni..
neveshtehat khode khalae tu zabanan .
ie zaban tananeie vagheii
zabuni ke lamset mikone
vayy che ghad delam mikhad raje be neveshtare benevisam.
khosh be jesaratet
با سلام
شما امروز روی بزرگترین وحشت زندگی من دست گذاشتی! من اگر بخواهم خودم را شکنجه کنم به این موضوع فکر می کنم که پارتنرم فقط و فقط تمایل به سکس با کسی دیگه را هم داره. اصلا تصور اینکه بخواهد با کسی همبستر بشه برای من کشنده است!همان طور که خود من از فکر کردن به داشتن ارتباط با مردی دیگه حالم بدمی شه. شرکت داشتن توی رابطه پارتنرم با کسی دیگر هم که دیگه جای بحث نداره حتی الان نوشتن جمله اش هم برام سخت بود! این را به خودخواهی و حس مالکیت حمل نمی کنم بلکه این حسی را که حداقل مطمئنم خودم دارم را یکی از پایه های تصمیم برای زندگی مشترکم که دارم روش فکر می کنم می دانم. به این ربطش می دم که پارتنرم برای من به قدری کامل و عالیه که من چشمام به همه بسته می شه و اگر او به من همچین حسی را نداره و روابط دیگری حتی توی ذهنش می چرخه من را به فکر فرو می بره که اصلا آیا من زوج خوبی برای او هستم یا نه!
"صدا من را برده بود میان همخوابگی معشوقام با معشوقاش "
در این مورد هم من صحبت دارم اینکه نمی فهمم که شما کلمه معشوق را به معنای واقعی اش استفاده می کنید یک به معنای سمبلیک که ازش به عنوان پاتنر جنسی می شه یاد کرد. حالا اگر این وسط عشق به میان باشه به نظر شما آیا می توان دو معشوق داشت یا اینکه چه حسی دارید که معشوق شما معشوقه دیگری هم داشته باشد و عاشقانه دوستش بدارد!
امیر،
به نظرم تجربه عجیبی است. از آنهایی که فکر میکنم باید تکرار شود تا بتوانم درکِ خوبی نسبت بهش پیدا کنم.
nima,
فعلا نظری درباره حضور فیزیکی (و نه فقط صدا) در سهتایی ندارم.
لیلا،
شراکت در معشوق به نظر من اصلا مثلِ شراکت در مال نیست: چیزی از آدم در رابطه (عشق، احساس، سکس،...) کم نمیکند. اگر که حسود نباشیم و منصف باشیم.
سارا،
درست بودنِ این گزاره که «هیچ زنی به اندازه من با او لذت نخواهد برد.» را نمیشود فهمید. اما با فرضِ درست بودناش هم برای من اهمیتی ندارد. مهم برای من بزرگی و شدتِ لذتی است که با او میبرم. مقایسه این لذت با لذتی که دیگران میبرند و رتبه دادن و برتری دادن چیزی را برای من عوض نمیکند.
hooman,
ممنونم از لطف شما.
ناشناس (January 27, 2008 6:11 PM)،
ممنون که نظرتان را نوشتید. روشهای زندگی آدمها البته با هم فرق میکند. میتواند انتخاب شما این باشد که فقط با پارتنرتان رابطه داشته باشید و انتخاب او هم همینطور. اما به نظرم کاملاً مشخص است که هیچ یک نفری نمیتواند برای کسی کامل باشد.
ناشناس (January 27, 2008 6:18 PM)،
شریک جنسی، شریک جنسی است و معشوق، معشوق است. هیچ معنای ویژهای از این دو واژه در نظرم نیست. و من تنها معشوقِ معشوقِ فعلیام نیستم. و حس عجیبی هم از این بابت ندارم. احتمالاً در این باره بیشتر مینویسم.
che monolog haye binaziri
fekr konam tahte tasire salingeri
خوب منم دیگه اسم بنویسم! ناشناس حرف زدن جالب نیست. خوب شراکت در سکس عشق و معشوق امنیت رابطه را زیر سوال می بره و امنیت در هرم مزلو طبقه دوم از پایینه یعنی بعد از نیازهای خوراکی برای زنده ماندن دومین عامل مهم برای رسیدن به نوک مثلث و زندگی سالمه.
این نظرم راجع به جوابی است که به لیلا دادی.
درسته روش های زندگی با هم فرق می کنه اما یک سوال دارم آیا تو حاضری که همسر دوم مردی بشی ؟ صادقانه بگو اگر نه چرا؟
آیا روابط با پاتنرت که معشوق دیگری
هم داره علنیه؟
یک سوال کلی دیگر هم دارم! آیا بینندگان وبلاگ شما از آشنایان شما هم هستند یا همه مثل من غریبه اند!
ببخشید اینقدر سوال می پرسم در عوض
اگر شما هم از من سوالی داشتید من با کمال میل جواب می دم!!!!!
neveshtehat ba arzesh va doostdashtanie!
خانومي
توو همه ي نوشته هات ، جسارتت رو دوست دارم.
نمی دونم .دست خودم نیست.ولی نمیدونم چرا اینجا میام(شاید برای دیدنه یک نوشته که بوی انسانیت رو بده) ولی هر بار که نوشته هات رو می خونم بیشتر حالم رو بهم میزنی
didane filme "Les chansons d'amour" ro behet tosie mikonam.khodam taze didamesh;ehtemalan az didanesh lezzat bebari.
خوب این لذت گرایی محضه، بنابراین فرقی نداره یه نفر باشه یا دو نفر یا صد و پنجاه نفر و چون اینجا لذت محروه نمیشه از طرف به عنوان معشوق یاد کنی چون عشق لذت محور نیست.
ژاله،
آنقدر که میدانم، همه طرفهای رابطه عاشقانهای که دارم از نوع و مشخصات رابطه باخبرند. مختصراً در جواب به شما میگویم که اعتقاد و علاقهای به ازدواج کردن ندارم. احتمالا بیشتر از نوعِ رابطهای که دارم و انتخاب کردهام خواهم نوشت. و قبلتر نیز در نوشتهای درباره «تعهد» به بعضی از چیزهایی که پرسیدهاید، اشاره کردهام. اگر مایل هستید، بخوانید:
http://beingdoxtare.blogspot.com/2006/10/blog-post_30.html
hiva,
ممنون از معرفیِ فیلم. سعی میکنم ببینم.
رضا عظیمی،
نمیدانم تعریف شما از عشق چیست که شاملِ لذت بردن نمیشود یا لذتمحور نیست. به هر حال من جدلی درباره واژهها ندارم. و خواندنِ بحثهای شدیداً را درباره «تعدد روابط» توصیه می کنم. اگر مایل هستید، بخوانید:
http://shadidan.persianblog.ir
سلام
نظراتت را خواندم. منتها جوابی که به من دادی پاسخ سوال من نبود. اینکه تو و دوستت چه قراری با هم دارید سوال من نبود. سوال من این است که آیا روابط شما با همان تعریفی که خودتان ازش دارید علنی هست یا نه! ازدواج هم زمان خودش را می طلبد. من با هیچ گونه لذتی مخالف نیستم و اگر بعضی موارد را انجام نمی دم نه به خاطر اخلاقیاته که به خاطر دوست نداشتنه. اینکه گفته بودی کسی نمی تونه پارتنر کاملی باشه کاملا درسته. اما در این بین یک نفر می تونه نمره بسیار بالایی بگیره! نه؟
از این همه روضه خونی خواستم این نتیجه را بگیرم برای داشتن یک محیط از نظر بهداشت روانی سالم که در آن بتونن بچه به دنیا بیان و شکوفا بشن حس تعهد مسوولیت پذیری لازمه و چقدر خوبه که کسی مثل تو از همان اول با دید باز زیر بار این مسوولیت نره. نمی دونم چند سالته اما امیدوارم که وقتی نیاز به حامله شدن و مادر شدن مثل همان نیازهای جنسی به سراغت آمد فکر کنی که باید از تمام آزادی ها و تجربیات جدید برای ایجاد محیطی امن صرف نظر کنی!
والسلام
دختر باطراوت
چقدر خمار اینم که ببینم
چند سالته کجای دنیایی چه کاره ای
فامیلاتم میان اینجا یا مثلا معشوقات؟
آفرین واحسنت به خانم ژاله.من به عنوان یک روانشناس با 35 سال سن شدیدا به حرفهای خانم ژاله اعتقاد دارم.وروزهای سختی رو برات در آینده پیشبینی می کنم .روزهای سخت تنهائی سنین کهنسالی.
با این حساب فاحشه خانه ها باید جز مکانهای مورد علاقت باشه.
حرف من رو به حساب توهین نذار هرچند اگه واقعا به چیزهایی که گفتی اعتقاد داشته باشی کلمه فاحشه نباید برات یه توهین محسوب بشه.
من برخلاف بقیه خواننده هات تصور نمی کنم تفکری پشت حرفهات باشه بلکه فکر می کنم تو مشکل شدید روحی و جنسی داری و شاید هم از طرف یک مرد شدیدا تحقیر شدی
و ضمنا یه چیز دیگه: همون مردی که با تو و یه زن دیگه معاشقه می کنه مطمئن باش اگه تو رو با یه مرد دیگه ببینه به شدت عکس العمل منفی نشون می ده و در اون صورت برات اهمیتی نداره که رابطتون عادلانه نیست؟
به هر حال موفق باشی
Tara, are you deliberately trying not to understand? She says that she had a phone-threesome with a LOVER and a lover’s lover; how does it follow that she'd enjoy being in a brothel? Hard as it might be, sometimes it is good to think before start speaking...
نمي دونم چرا كسي معناي آزادي رو نمي فهمه ...بابا همه آدما حق دارن نظراتشونو بگن اونم به طور آزادانه...و هيچ كس حق قضاوت كردن در مورد آدمها رو نداره ...من به احساس رهايي تو احترام مي زارم و اميدوارم هميشه همينقدر رها و آزاد باقي بموني .من از ديدن اين همه شهامت تو خوشحالم ...منو دلگرم مي كنه كي خيلي تنها نيستم.
در ضمن خوشحال ميشم به من هم سر بزني
مشابه این قضیه ،باز هم نه به این وضوح باعث شد کسی رو که می پرستیدم به کسی دیگه ببخشم...برای خود خودش!!!الان هم دارم از دوریش می میرم ولی پشیمون نیستم
اصلا نميتونم تصور همچين رابطه اي رو بكنم!امااز رهاييت خوشم مياد.يه سوال...خونوادت از روابطت اگاهن؟ممنون ميشم جوابمو بدي.
موفق باشي
حيفم مياد اين نوشته هاي گوهر مانند خودم رو اينجا ميون اراجيف شما بزارم. اما حيفم هم مياد همينجور به راه خودتون بسمت تاريكي و حيوانيت برين. اي پيامبر،آنها را از روزي بيم ده كه قلبها از ترس و وحشت به حنجره ها ميرسد قرآن كريم
ارسال یک نظر