۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

درونم

بیان کردن‌اش سخت است. می‌خواهم بگویم گاهی تا چند ساعت بعد از درآمیختن‌های خیلی شدید و البته خیلی بالذت، احساس می‌کنم از نظرِ فیزیکی چیزهایی درونم جابه‌جا می‌شود. مثلاً حس می‌کنم مثانه‌ام که لابد فشرده شده بوده (حرفِ غیرعلمیِ خنده‌داری است؟) حالا دارد به حالتِ معمولش برمی‌گردد. این حس‌های مربوط به اعضای داخلی بدنم معمولاً نمی‌گذارد به زندگیِ عادی‌ام برسم؛ حواسم را پرت می‌کند. که البته لزوماً بد و ناخواسته نیست. (خیلی هم لذت دارد که باعثِ مرور کردنِ لذتِ پیش برده می‌شود.)

فرض می‌گیرم که واضح است که این حرف‌ها صرفاً بیانِ احساس‌اند و نه بیانِ واقعیتی فیزیکی. (که البته شاید واقعیت هم داشته باشد.)

۴۳ نظر:

ناشناس گفت...

khob, bastegi daarad
....
!!
:)

ناشناس گفت...

موافقم

ناشناس گفت...

مسلمه که واقعیت هم داره

ناشناس گفت...

I read your blog. Have a question though. It seems to me that you like anal, right?
Based on my experience with girls, I can tell whether they like anal or not. Please let me know if i am right.

Thanks,
behnam

dokhtare گفت...

behnam,
No idea: I have not experienced anal yet. You might be right, then.

Al گفت...

احساسها از واقعیت های فیزیکی ناشی میشن بنظرم. لزومی نداره احساس نشان دهنده ی صحت واقعیت فیزیکی باشه که رخ داده.

ناشناس گفت...

:)

ناشناس گفت...

دوست دارم بدانم اگر اتفاقا در شرایط کنونی ات باردار شوی با این مساله -در شرایط فعلی- چطور برخورد میکنی؟
چه کار میکنی؟

dokhtare گفت...

ناشناس (February 19, 2009 10:20 AM)،
نمی‌دانم سؤالِ شما چه ربطی به نوشته من دارد. به هر حال مواظبم و اميدوارم كه باردار نشوم. اما خطر كم‌وبيش وجود دارد. در اين شكی ندارم كه جنينِ احتمالی را سقط خواهم كرد.

ناشناس گفت...

vagheyte haghighie eshsasi va physici! vase man mafhoom nist. mage ehsas kole vagheiyate amikhtan nist?!

Mr. Alfered گفت...

جالب بود - هر طور ميتوني از زندگي لذت ببر حتي با جابجايي مثانه و يادآوري لحظه شيرين

Mr. Alfered گفت...

آفرين

ناشناس گفت...

این حس برای من زیاد پیش نیومده پس نظر خواصی ندارم.ولی با مرور کردن آن لذت خوب کاملا موافقم باهات.

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز

اینجور که از وبلاگ شما معلوم است، مساله ی جنسیت برای شما قابل تامل است.

در وبلاگ تازگی به همت تعدادی از دوستان تا کنون حدود 20 کتاب در زمینه ی حقوق زنان خلاصه شده است.
اگر مایلید به صفحه ی ما بیایید تا در کنار هم تازه شویم.

ناشناس گفت...

سلام . طی یه سرچ به این وبلاگ برخوردکردم و تمامی نوشته هات رو خوندم . از جهات گوناگون نوشته هات برام جالب بود . گونهُ نوشتاری متن هات من را بیاد ژوزه ساراماگو میانداخت که اشخاص در نوشته هاش مهم نیستند . مفهوم و احساس در قالب کلمات رد بدل میشه . قشنگ می نویسی . دوست دارم باهات یه گپ داشته باشم اگر وقتش رو داری و مایل هستی واسم روی آی دی یاهوم آف بذار . خوشحال میشم .
علی 33 ساله از اصفهان
My Yahoo Id :
mysterious_life_as

haabaa گفت...

دوست دارم نوشته هات و دختره . هم بخاطر اینکه مینویسی هم بخاطر این نظرها رو هم باز میزاری . منم گاهی دچار این حس میشم که یک چیزی تکون خورده خصوصا وقتی که بعد از مدتهای طولانی پیش بیاد که با کسی باشم . همیشه هم حس خوبی نیست اون درد یا گاهی گرفتگی عضله ای یا چیز تو این مایه ها .

ناشناس گفت...

وبلاگ چندش آور و بی خودی داری. به جای نوشتن همون بهتر که بچسبی به س.ک.س. کردنت با آدمای متنوع و حالش رو ببری!

ناشناس گفت...

من هم دقیقاً این حس را دارم (همیشه نه البته) و گاهی هم مطرح کردنش باعث نوازش و همذات پنداری "او" با من می شود و لذت چند لحظه پیش را دو چندان می کند.

ناشناس گفت...

چه جالب من هم اين حس رو دارم.
انگار درونم رودر اين مواقع بيشتر از ساير اوقات حس ميکنم .
حس جالبيه. حس ميکنم با بدنم تنها ميشم.

ناشناس گفت...

پس چرا آپدیت نمیکنی دلممون تنگ شده برا نوشته هات.

ناشناس گفت...

سلام فوق العاده زیبا بود . طبق معمول حس قریب البته آشنای قدیمی منو به تلاطم انداخت .... مهدی یار (رزم آور نور )

sanaz گفت...

salam,
shoma chand saletoone???????
sanaz.2965@yahoo.com

ناشناس گفت...

درباره اینکه واقعیت داره یا نه.. به نظر من این حس کاملا دریافت درونیه و خیلی لذت بخش من بعد از هر هم خوابگی تا 1هفته احساس پاکی و تمیزی می کنم و احساس زیبایی.. پوستم باز مشه و صاف ( مهدی یار)

ناشناس گفت...

من تا مدتي بوي ادكلنش تو دماغمه

ناشناس گفت...

این رو که خوندم با خودم گفتم اصلا چه لزومیه به بیان اینها ...... مثل اینکه بنویسیم بعد از رفتن به توالت و مثلا ریدن حس خوبی داریم ...... نمی دونم !!

ناشناس گفت...

دختر نازنين
با آرزوي سالي خوب و شاد و روشن برايت بهترين ها را آرزو مي كنم و اميدوارم امسال سالي پر بركت و پر لذت براي شما باشد.
سالهاست كه وبلاگ خوبت را مي خوانم و مشخصه ي آن وجود لذت و انرژي و اعتراف به زيبايي هاست.
سال نوت مبارك و روزگارت خوش

ناشناس گفت...

سلام. وبلاگ بسيار جسورانه و شگفتي داريد

ناشناس گفت...

نمیدونم چیشد ۱ ماه پیش وبتو دیدم ولی‌ گمش کردم...خدا خواست که دوباره پیداش کنم از روی اتفاق ... الانم ولش نمیکنم ..لینکت کردم

ناشناس گفت...

مطلبتو دوباره خوندم،،،چون که با کسی‌ که دوسش دارم مشکل دارم گریم گرفت...می‌شه کمکم کنی‌...می‌شه یه بار با هم چت کنیم ؟



id: reza_marashi70

مصطفی گفت...

سلام
وبلاگ قشنگ و خوبی داری
اگر مایلی یه سری به ما بزن
ممنون

ناشناس گفت...

...

رضا گفت...

سلام.تازه با وبتان آشنا شده ام.از خواندن مطالبتان به این نتیجه رسیدم که گویا به رغم همه این سکسها شما هنوز دختر(به معنی باکره بودن و پرده داشتن)هستید.این نشان میدهد شما شدیدا آدمی متعهد و سنتی و به فکر ازدواج و تشکیل خانواده هستید.درسته؟یه جاهایی هم نثر و شیوه نگارشتون منو به یاد دوراس انداخت.البته دوراسی که هر ازگاهی با مادرش کل کل میکنه.

زهرا گفت...

تقریبا بیشتر مطالب بلاگتو خوندم و نظری که الان می دم کلیه و مربوط به این پست خاص نیست. به نظر من تو کاملا عشق رو با هوس اشتباه گرفتی. من اصلا نمی خوام بگم هوس بده فقط می خوام بگم مقام عشق خیلی بالاتر از هوسه و درست نیست که ارزش و مقام عشق رو با یکی دونستن اون با هوس اینطوری پایین بیاری. لذت ناشی از هوس یه لذت زودگذره در صورتی که لذت عشق دائمیه و آدم عاشق تو هر لحظه از زندگیش در حال لذت بردن از عشقه چون لذت ناشی از هوس جسمی و لذت ناشی از عشق روحی هست. معشوق یگانه است و اصلا تو عشق چندگانگی راه نداره ولی تو هوس می تونه چندگانگی هم وجود داشته باشه. هوس یه غریزه است و بین انسان و حیوان مشترکه ولی عشق فطریه و تنها مخصوص انسانه و تو تنها هوس بازی نه عشق باز!

علی گفت...

من کیر دارم پس هستم ولی تو کس نداری چون کس خودش فقدان است.عوضش تو پستون داری من ندارم اما فروید راجع به عقده سینه در مردان هیچی نگفته.

dokhtare گفت...

رضا،
ممنونم از اين‌كه نوشته‌ايد كه با خواندنِ بعضی از نوشته‌های اين وبلاگ يادِ دوراس افتاده‌ايد--والبته نمی‌دانم كه رابطه‌ دوراس با مادرش چگونه بوده.
من--اگر كنجكاويد بدانيد--باكره نيستم. تقريباً سه سال است كه در اين وبلاگ می‌نويسم و البته خيلی محتمل است كه وضعيتِ جسمی و روانی نويسنده وبلاگ در طولِ سه سال (يا حتی يك هفته يا كم‌تر) تغيير كند. از اين‌ها گذشته به نظرم درست نيست كه با فرضِ باكره بودنِ كسی سريعاً نتيجه بگيريم كه او "شديداً متعهد و سنتی و به فکر ازدواج و تشکیل خانواده" است.

رضا گفت...

سلام.تا جایی مطالبتان را خواندم که نوشته بودید سکس دهانی از سکس واژنی لذتش بیشتر است یا لذت خاصی دارد(اگر اشتباه نکنم)خب منظور من هم خانمی بود با این همه رابطه سکسی که احیانا شاید باکره مانده باشد نه یک دختر چشم و گوش بسته.

رضا گفت...

راستی یادم رفت.طبیعیه که دوراس با مادرش به خاطر حجاب و رابطه جنسی کل کل نمیکرد.او یک جور توصیف اروتیک خاموش دارد و خیلی چیزها را به تخیل خود خواننده وا میگذارد.البته شما هم اروتیک مینویسد و من جایی به لغت مستهجن با تصویری پورنو برنخوردم چون اروتیسم در نگارش با هرزه نگاری فرق دارد و اولی-یعنی همین کاری که شما میکنید-خلاقانه تر است اما خب اگر قصد داستان نویسی دارید جای بیشتری به تخیل خواننده بدهید.

ناشناس گفت...

دختر بودن یعنی چی؟ باکره بودن؟ شوهر نداشتن؟ با خانواده پدری بودن؟!!

dokhtare گفت...

رضا،
ممنون از توضيح‌تان.
سكسِ دهانی را با سكسِ واژنی *مقايسه* نكرده بودم. از تجربه خوبِ سكسِ دهانی نوشته بودم. و البته در همان متن (كه دو سال و خرده‌ای از تاريخِ انتشارش می‌گذرد) نوشته بودم كه سكسِ واژنی را امتحان نكرده‌ام. مسأله پيچيده نيست: از آن زمان تا حالا مدتِ نسبتاً زيادی گذشته است و امكانِ هرجور تجربه جديدی بوده است.
و در موردِ داستان‌گويی... من وقايع، احساساتم، افكارم، و از اين قبيل را روايت يا توصيف می‌كنم. *قصدم* داستان نوشتن به معنای حرفه‌ای‌اش نيست كه حالا قصد كنم جايی به تخيل خواننده بدهم يا نه.

dokhtare گفت...

ناشناس (April 2, 2009 7:04 PM)،
دختر بودن تركيبِ واضحی است و به نظرِ من نياز به توضيح ندارد. همان‌طور كه پسر بودن نياز به توضيح ندارد.

مهسا گفت...

سلام با کلی تاخیر سال 88 رو بهت تبریک میگم امیدوارم همیشه خنده رو لبات باشه و دلت خوش . چرا دیگه نمینویسی؟

ناشناس گفت...

jaye avalin tajrobe kemele jensit to vebloget khaliye

FM گفت...

sex's good.