نفرتِ اجباری از خود
به دعوتِ نویسنده وبلاگ مسألهای به نام حجاب
حجابِ اجباری برای من که در خانوادهای مذهبی به دنیا نیامدهام اولین و بزرگترین ریاکاری عمرم بوده است که از نوجوانی تا الان و نمیدانم تا کی تکرار میکنم. آنطور که نیستم و نمیاندیشم در جامعه خودم را مینمایانم. به عقیدهای که ندارم شناخته میشوم. نمادِ ایدئولوژیای را به سر و بدنم میکـِشم که کوچکترین علقهای بهش ندارم. از این موضوع به شدت زجر کشیدهام و میکشم چون ریاکاری را بد و زشت و عفن میدانم. تنها کاری که سالهاست میکنم یادآوریِ این موضوع به خودم است که: حواست باشد؛ تو داری ریا میکنی؛ برایت عادی نشود.
به دعوتِ نویسنده وبلاگ مسألهای به نام حجاب
حجابِ اجباری برای من که در خانوادهای مذهبی به دنیا نیامدهام اولین و بزرگترین ریاکاری عمرم بوده است که از نوجوانی تا الان و نمیدانم تا کی تکرار میکنم. آنطور که نیستم و نمیاندیشم در جامعه خودم را مینمایانم. به عقیدهای که ندارم شناخته میشوم. نمادِ ایدئولوژیای را به سر و بدنم میکـِشم که کوچکترین علقهای بهش ندارم. از این موضوع به شدت زجر کشیدهام و میکشم چون ریاکاری را بد و زشت و عفن میدانم. تنها کاری که سالهاست میکنم یادآوریِ این موضوع به خودم است که: حواست باشد؛ تو داری ریا میکنی؛ برایت عادی نشود.
۳۰ نظر:
چرا حجاب اجباری میگویی ریا؟
مگر زندانیانی که لباس [فرضا] راهراه میپوشند ریاکارند که از این مد خاص (و نه مد دیگر) تبعیت میکنند؟
آیا انجام کاری -هر چقدر هم خودنمایانه- در حالی که گزینهی دیگری وجود ندارد از مصادیق ریا است؟
من هم با سولوژن موافقم. اون كسي كه عقيده به حجاب نداره و براي بهره بردن از يه مسائلي مثلاً بياد چادر سرش كنه، ريا كرده. ولي مجبور بودن تو انجام كاري كه انجام ندادن اش قانوناً مشكل ايجاد مي كنه ريا نيست.
سولوژن،
مثالِ زندانی و لباسِ راهراه ماجرای حجابِ حكومتی را نشان نمیدهد. به اين فكر كنيد كه من میتوانم از خانهام بيرون نيايم و همراه نشوم با كسانی كه با حجابشان پيامِ دينداری میدهند--و به اين ترتيب ريا نكنم. متوجه هستم كه به هر حال برای داشتنِ زندگی آدموار در جامعهمان مجبورم به ريا كردن. اما به نظرم حجاب داشتنِ آدمِ بیاعتقاد رسماً رياست.
The Self-Portraitist،
نكته دقيقی را نوشتهايد: برای بهره بردن از امكاناتی حجاب دارم. از جمله حضورِ اجتماعی. و به نظرم اين كار رياست.
تا کنون اینتور از خوندن کسی لذت نبردم از کسانی که زندکی را میدونند لذت میبرم من باید تو باشم نوع مذکرش من سرشار از توام از تجربه سرشار سکس در حد خدا معرفت بینظیر من توام تو فقط با فروغ قابل مقایسه هستی
و اگر همه ما یک روز با هم نپذیریم...گاهی عجیب به نظرم می رسید که انقدر راحت همه عادت کردند بهش.
من دلم میخواد لخت بگردم. چون نمیذارن من لخت باشم و مجبورم شلوار پام کنم و بیام خیابون ریاکارم؟؟؟
والا چي بگم...
ريا نيست... اجباره...
ما مجبوريم...
اگه حجاب نكنيم نميتونيم اينجا زندگي كنيم...
ببين، ريا انجام دادن يه كار خوب براي ارزشمند شدن پيش مردم هست.
اين كه چه كاري خوبه رو، اين جا ارزش هاي اون جامعه تعيين مي كنن.
حالا مسئله اينه كه كسي كه قوانيني رو كه مجبوره رعايت كنه، رعايت كنه، اين ارزش نيست. وقتي در همون جهت و بيشتر از اون زندگي كنه ارزش محسوب ميشه.
اين كه ميگي براي بهره بردن از حضور اجتماعي داري اين ريا رو مي كني به نظرم درست نيست. چون حضور اجتماعي يك امتياز نيست، شرط زندگيه. اين حرفت هم به سولوژن كه خب مي توني بيرون نياي از خونه، فقط به شرطي عمليه كه تو روابط اجتماعي داشته باشي با افرادي كه دارن اين به قول تو رياي اجتماعي رو انجام ميدن. مي دوني منظورم چيه؟
معمول اينه كه جوامع قوانيني داشته باشن. شرط زندگي تو اون ها هم رعايت اين قوانين هست. اگه اين طور در نظر بگيريم، حجاب دار بودن من همون قدر ريا محسوب نميشه، كه رعايت كردن قوانين راهنمايي و رانندگي حتي وقتي كه عجله دارم! ضمن اين كه همون طور كه سولوژن هم گفت اكثر مردم اجبار دارن تو جامعه ي با اين قانون باشن و اين طور نيست كه بگن خب پس ما ميريم يه جايي كه قانونش اين نباشه.
حالا بحثي كه هست اينه كه آيا جامعه حق داره تصميم بگيره واسه حجاب افراد و اگه آره چقدر؟
سلام
مطالب قبلی را هم خواندم . بنظرم عقاید شگفت انگیزی داری .این را از آن جهت میگویم که در بسیاری از آنها درست در نقطه مقابل تو هستم. بنظرم تبادل نظر برای هر دویمان مفید باشد . موافقی؟
همین که این یادآوری رو به خودت می کنی خیلیه!
be in migan riaaye maslahat amiz
bale bazam ria hast,
mesle dorooghe maslahat amiz
az bekar bordane kalame maslahat amiz khosham nemiad.
dar zemn yad avarie in masale na komaki be to va ayande mikone na baaes mishe in ejbar az mamlekat bardashte beshe.
ba in yad avari maghzet zajr mikeshe.
nemigam faramooshesh kon vali be khodet yadavari ham nakon.
dar dam haleto bokon.
avalin bare weblogeto mibinam, joze madood weblogaii hast ke be nazare man khoobe!
به نظرم ریا وقتی است که، بر خلافِ واقع، خودت را از جنسی دیگر یا صاحبِ عقیدهای دیگر نشان بدهی. (مثلاً پشتِ میکروفنِ رادیو از حجاب دفاع کنی، یا وقتی که میروی بیرون با حجابِ کاملِ اسلامی بروی.) در خیابان اگر مانتوی تنگِ کوتاه میپوشی یا صورتات آرایشکرده است یا با دوستانِ مذکرت بلند میخندی، یا اگر موهایت پیدا است، در این صورت ریا نکردهای—فقط قانونی را کمابیش رعایت کردهای.
در همین باره:
http://filstory.blogspot.com/2009/02/blog-post_09.html
به این نمی گن ریا....... نوع پوشش و حجاب نشون می ده که مسئله حجاب براتون تعریف نشده است..... اونی ریاست که من دارم می بینم... یکی از اقوام نزدیک که اصلا حجاب را قبول نداره ولی سالهای سال که چادر سرش می کنه و می ره سر کار؟!! شاید بخاطر حقوق بیشتر و پاداش.... این ریاست... نه وقتی روسری یا مقنعه باز سرتون می کنید.
هوم... شاید ریا واژه ی نسبتاً سنگینی باشد برای آن حجابی که احتمالاً می شود حدس زد تو یا من یا خیلی از آدم های دیگر سرمان می کشیم. آنقدری که من می فهمم این تیپ حجاب بیشتر شبیه یک پیام تصویری است که می گوید "من نمی خواهم ریا کنم".
ممنون از كامنتها.
بايد كه بيشتر فكر كنم. و شايد كه بهتر باشد سعی كنم چيزی را كه در سر دارم بهتر بيان كنم.
هنوزم گاهن که می رم بیرون احساس می کنم شال م یادم رفته...یا سر کلاس یقه ی تاپم که یه خورده پایین می ره ناخواداگاه می کشمش بالا........
یه جورایی ناخواداگاه شده انگار......اینکه گفتی باید مواظب باشیم عادت نکنیم
...
دختر عزیز و گرامی مطلبی نوشتم چند صباحی پیش در مورد وبلاگ تو و دوست دارم آن را بخوانی . برقرار و پیروز باشی
لینک مطلب :
http://20yiawl.persianblog.ir/post/71/
بهتره اسمش را نگذاری ریاکاری. شاید اینجوری غذاب وجدانت کمتر بشه. چون این یک کار اجباریه و همه هم می دنن که اجباریه پس دیگه ریاکاری محسوب نمی شه. با این حال اگر هم ریا باشه. اینجوری بهش فکر کن که جامعه خودش موجب می شه مردمش بهش دروغ بگن
سلام
ریا؟خوب شاید بهترین راهش این باشه که جایی زندگی کنی که مجبور نباشی ریا کنی...
راستی حالا درباره این چیزی که به خاطرش ریا می کنی مطالعه داشتی این که همه اونهایی که حتی در آزادی کامل از اون استفاده می کنند فقط به خاطر یک جنبه اون هم مساله دینی این کار رو انجام می دن من که شخصا اینطوری نیستم و فکر می کنم هیچ چیزی توی این دنیا تک بعدی نیست... نمی دونم شاید درست نباشه ولی عقیده من و رفتار من که از اون نشات می گیره اینطوریه...
من نمی خواهم کسی یا حکومتی ظاهری را بر من تحمیل کند که با عقیده درونی و شخصیت درونی من تناقض دارد...این دوگانگی و تناقض به نظم فکری و زندگانی من اخلال و لطمه جدی وارد می کنه.
مدتهاست که نوشته هاتو می خونم...همیشه بکام باشی
در ضمن اسم من دچار اشتباهت نکنه.. من دختر نیستم.
فکر می کنم منظورمو خیلی بدجور بیان کردم که چنین برداشتی داشتین... چطوری بگم در واقع کار شما اصلا ریا نیست چون اصلا با حجاب نیستید همین که حتی یک انگشت از موهاتون معلوم باشه شما بی حجابید شاید شما تقصیری ندارید و این کلمه من درآوردی بدحجاب افرادی مثل شما رو دچار چنین سوءتفاهماتی می کنه که با حجابید نه عزیزم بی حجابی با تاپ و شورت توی کوچه گشتن نیست بلکه شما بی اعتقادی خودتونو به حجاب با دو تا شوید مو هم می تونید نشون بدید ÷س خیالتون راحت باشه چون با حجاب نیستید و ریاکاری نمی کنید فقط با ÷وشیدن نوع لباسی غیر از اونچه که دوست دارید فقط به قانون یک مملکت عمل می کنید مثل من که دوست ندارم مالیات بدم ولی می دم چون قانونه و اگه با قانون مشکل داری می تونی اعتصاب کنی مثل مادربزرگ مادر من که در زمان کشف حجاب در ایران 5 سال از خونه خارج نشد مگر از راه پشت بام ها خوب این یه نوع مقاومت منفی در برابر بود که گویا خوب هم جواب داد.اگرم روزی قرار باشه حجاب اختیاری بشه اقلا 50 سال دیگه ست! به جبران کارهای رضاخان برای به تعادل رسیدن تاریخ!!!!
بسيار جسورانه مينويسيد. موفق باشيد.
یعنی میشه من یه روز با تو اشنا شوم ببین تو چی هستی من ارزو دیدارت دارم
این که حجاب را به اجبار باید داشته باشیم حرفی جداست ولی منهم از ظاهر نمایی بدم میا ولی این حجاب لعنتی اجبار است .
لینکت کردم
vaghti ke riya ye ghesmat az har rooze ma shode to in salhai ke gozashte. dige hejab be khodie khod naghshe mohemi ro to in hame dorooghahaye roozaneye ma bazi nemikone. webloge kheili jalebi darid. hes mikonam mishe neveshtehat ro doost dasht.mer30 az inke minevisi. movafagh bashi
سلام
خوشحالم که عدهای پیدا میشن که باور دارن اشتباه میکنن و میخوان خودشون رو تغییر بدن.
اما در مورد ریا من با تو موافق نیستم چون تو نمیتونی تو خونه بمونی و بیرون نیای تا به این ترتیب حجاب رو رعایت نکنی تا ریا نکنی چون به این ترتیب مرحله کاملتری از حجاب رو رعایت کردی که کاملا مد نظر روحانیون مسلمان نماست و اون هم حذف کامل زن از اجتماع است.
همه ما محدودیت هایی رو از لحاض عرفی و ملی داریم من به عنوان یک پسر هیچ محدودیتی در پوشش ندارم؟ قطعا دارم اگه یه پسر با شلوارک بیاد بیرون خود تو با چه دیدی بهش نگاه میکنی؟
اشتباه نشه من اصلا موافق حجاب نیستم و کاملا هم با این گفته مخالفم که:"زن در حجاب همچون گوهری در صدف است" چون هیج گوهری در صدف ارزش نداره و اینها هم میخوان زن ارزشش رو از دست بده
امیدوارم پر حرفی نکرده باشم
بدرود و پاینده ایران
جداي از خانمها و پوشش تو اين سالها همگي اونقدر ناچار بوديم طور ديگري باشيم،طور ديگري برخورد كنيم كه انگار خودمون هم فراموش كرديم كي بوديم. به دوستاني كه ميگويند چرا ريا؟ مگر دورويي به چه ميگويند؟ اصلا لباس زندان و... قياس مناسبي نيست. اووووم جداي از پوشش به خيلي رفتارها و تفكرات هم فكر كنيم.
سلام دوست من دختر بودن وقت بخیر
کوروش هستم از بلاگ خانه ی رایمند
دوست عزیز با این پستی که گذاشتید مرا به یاد حکومتها و جوامع توتالیتیه مذهبی انداختید که با گندی که در افکار نسل جامعه ی خود می زنند همه و همه چیز را به نقد و چالش می گیرند تا جایی که افراد به اصطلاح زنده در آن جوامع به پوچ گرایی مطلق افکار زنده ی خویش می رسند که جای بسی صد تاسف است
برگرفته از بلاگ خانه ی رایمند :
((آزادی انتخاب جنسی ))
لوحه ی مغز آدمی خام است و هر گونه که محیط آنرا بپروراند پرورش می یابد و به بار می نشیند اگر آزادی کافی برای بروز قوه ها و نیروها ی آدمی پدید آید انسان به درستی شکوفا شده و به بار می نشیند و اگر در محیطی بسته قرار گیرد و فرصتی کافی برای شکوفایی نیروهای درونی اش نداشته باشد بیمار شده و پژمرده می شود . محیطی که میان دو جنس تفاوت قایل شده و این دو را از یکدیگر جدا ساخته و دنیای زن برای دنیای مرد غریب ، نا آشنا ، فریبکار ، شهوانی ، … جدا ساخته و دنیای مرد برای دنیای زن تاریک ، خشن ، نا مهربان ، شهوت پرست ، … است ، محیطی ناسالم می باشد این محیط نمی تواند زن ومرد سالمی را به جامعه تحویل دهد . معمولا ادبیات این جامعه مملو از داستان ها ، اشعار و کنایه های این دو جنس به یکدیگر است . در امثال و متل ها و مثل های پیر مردان و پیرزنها این محیط نا سالم جلوه گر می گردد . ودر مقابل کودکان این مردان و زنان آینده نیز به همان صورت که پدر و مادرشان بوده اند ، بار می آیند . حال اگر این کودکان از هم جدا نشوند . خواهران و برادران در کنار یکدیگر همراه با دخترکان و پسرکان زشت و زیبای همسایه ها در یک مدرسه و پارک و محله … بازی نمایند و به رقص هم بنگرند و با زشتی و زیبایی های هم دیگر آشنا شوند ، خواهند دید که همه ی انسا نها با هم برابرند ، اگر کسی در یک مورد قوتی دارد در مورد دیگری ضعفی و این قوت و ضعف را هم نوع دیگرش به تکامل می رساند . خواهند دید که به همان اندازه که دختر زیباست ، پسر نیز زیباست . اما اگر حصاری میان آنها کشیده شود ، همواره میان افراد این سوی حصار با آن سوی حصار نوعی ابهام و واهمه وجود دارد . لذا دوستی ها میان این دو جنس مخالف پدید نمی آید ، بلکه دوستی ها میان دو هم جنس پدیدار می شود . دو هم جنس به یکدیگر عشق می ورزند ، فذاکاری می کنند و … لذا وقتی که پا به جامعه می گذارند ، همواره از جنس مخالف وحشت دارند و به سختی می توانند با آنها رابطه ی دوستی برقرار کنند و اگر هم بر اثر تمرین یا ممارست دوستی پدید آید ، اگر این دوستی در مسیر درستی هدایت نشود به بیراهه کشیده می شود . در دسترس نبودن و فراهم نشدن زمینه های آشنایی با جنس مخالف سبب می گردد تا شخص متمایل به هم جنس گردد ، از عشق ، علاقه ، درد دل گرفته تا میل جنسی خویش را به وی اعلام کند . معمولا این رخدادها در جوامع سنتی و بسته که در زیر بار سنگین سنت و تعصب هستند جلوه گر می باشد .
در یک محیط آزاد که دختر و پسری به بار آمده اند عشقی پدید می آید که با آزادی انتخاب به وجود آمده است . معشوق این اجازه را داشته است که به عشق عاشق ایمان بیاورد و بر عکس ، عاشق نیز بارها توانسته معشوق خود را با رقبایش مقایسه کرده و سرانجام او را بر گزیند . این عشق حاصل نوعی آزادی در انتخاب بوده است . هر دو جنس از میان انبوه غیر هم جنسان با آزادی کامل انتخابی را بر گزینند که به قول رساله ی افلاطون هر نیمه ،نیمه ی دیگر خود را پیدا می کند و مکمل یکدیگر می شوند . این نوع عشق نگرانی کمتری میان دو جنس مخالف پدید می آورد . نگرانی از جدایی ، بی وفایی ، خیانت ، کمتر دیده می شود . در یک محیط بسته و سنتی گاه دیکتاتوری و حکومت نیز چندان تمایلی به آزاد نهادن این روابط ندارد ، چرا که این نوع آزادی سالم موجب سلامتی روحی و روانی می گردد ، و افراد جامعه دارای روحیه ای آزادی خواه می گردند که به ماهیت سیاسی این دولتها هم آهنگ نیست .
شبهایت به شادی روزهایت در پناه آزادی
راستی در هفتم آپریل مطلبی را تحت عنوان (( چقدر به این مانکنه حسودیم می شه رو بخون که در ارتباط با همین مسئله ی حجابه
ارسال یک نظر