۱۳۸۶ شهریور ۲۶, دوشنبه

تازه

چيزی در نگاه‌‌اش هست كه نمی‌دانم جنس‌اش چيست: محبت است؟ توجه؟ دوست دارم زود بفهمم. پسرِ جذابی است. حتی كمی دوست‌اش دارم. اما موقعيت‌مان طوری است كه او مدام دارد به من كمک می‌كند و لطف. و من هيچ كارش را نمی‌توانم جواب گويم—نمی‌توانم؛ نه اين‌كه نخواهم. از اين موقعيت كه بيرون آييم شايد جلو رَوَم.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

معمولن نمیشه با این آدما نزدیک شد. چون خیلی زود حس برادری یا صمیمیت به وجود میاد که گاهی نمیشه شکلش رو عوض کرد.

ناشناس گفت...

ته نگاهش کنجکاوی است !
تا اولین همخوابگی این نگاه ادامه خواهد داشت و بعدش نگاهش عوض خواهد شد یا اینکه نگاهش غیب خواهد شد !

ناشناس گفت...

منم دلم تازه میخواد :|

hossein گفت...

و من نیز به کسی محبت کردم و توجه . بی اینکه دوستش داشته باشم . فقط وصال مهم بود . می خواستم با چشم بسته زیر خودم ببینمش . اما نشد . لحظه آخر بود که همه چیز به هم ریخت . لعنت به این ایران ...

NoName گفت...

malikhoolia shodan chizie ke mano mitarsoone .. in rooz ha tanhaayi shode balaaye joonam, panaah ovordam be weblog haaye farsi ...... shoma ro ham taze mikhoonam.

ناشناس گفت...

ye modati hast ke modam sar mizanam shayad update karde bashi, va hichkhabari nist, ...

Yasin گفت...

باه! جدیدا مقاله ای توی نیچر چاپ شده با این مضمون: دانشمندا چند تا ژن توی دماق (من معنی این حرفو نمی فهمم) موشهای ماده رو دستکاری کردن. نتیجه این بوده که این موشها به طرف موشهای نر می رفتن و می بوسیدنشون و سیستم رو راه می انداختن. حالا به عنوان یه برادر کوچیک تر بهت اندرز می دم که زیاد دست تو دماقت نکنی. این ژنها رو راحتشون بذار!

ناشناس گفت...

hossain نگو که من درست در میانه این راهم نگو