توقع نداشتن
توقع نداشتن در روابط، به نظرم، نکته اخلاقیِ خيلی مثبتی است. بحثم، بحثِ قناعت و اينها نيست. چيزی که در ذهن دارم و سعی میکنم بيانش کنم، بيشتر به کيفيتِ شادی در رابطهها برمیگردد.
برايم از دو زاويه موضوعِ توقع مهم است: اول، وقتی از دوست/معشوق توقع داريم، توجهمان فقط و کاملاً معطوف به نيازهای خودمان است و دوم، وقتی توقع داشته باشيم، و در بهترين حالت همواره توقعمان برآورده هم شود، شاد و هيجانزده نمیشويم. که به نظرِ من از هرکدام از اين دو زاويه که نگاه کنيم رابطهای برپايه توقع نمیتواند چندان لذتبخش باشد. و البته که موانعِ لذتبخش بودنِ رابطهها زيادند. بعضیهاشان هم خيلی مهمتر و تأثيرگذارتر از توقع داشتن هستند. من فرض گرفتهام که چيزهای ديگر عالی باشند و سرِ جای خودشان.
رابطه همانطور که از اسمش پيداست، بيشتر از يک سر دارد و همين باعث میشود که آدم جز خودش به ديگری/ديگران هم فکر کند. وگرنه که خارج از رابطه هم میتوانيم فقط به خواستهها و نيازهای خودمان فکر کنيم. پس هر وقت حس توقع به سراغمان بيايد بد نيست خودمان را جای طرف/طرفها قرار دهيم. مثلاً توقع داريم که هر روز، روزی چند بار، به ما تلفن شود. ممکن است که نتواند، يا نخواهد، يا فراموش کند، يا اين نوع توقع را بشناسد و بخواهد مبارزه کند! و امکانهای ديگر. پس توقع داشتن چه سودی دارد؟ و حالا به زاويه دوم وارد میشويم: اگر که توقعمان برآورده نشود، غمگين میشويم و شايد که رفتارهای مناسبی هم نکنيم با دوست/معشوق. اگر برآورده هم شود، گويی وظيفهاش بوده. شادی نمیآورد و هيجانزدهمان نمیکند. چه کاری است پس؟
توضيح:
وقتی که اين نوشته را منتشر میکردم برای خودم هم روشن بود که خوب توضيح ندادهام. خوشحالم که منتشرش کردم، سؤالهايی پرسيده و نکتههايی گفته شد که در مشخص شدنِ حرفم به کمکم آمد.
در واقع منظورِ من از توقع نداشتن، اين نبود که استانداردهای رابطه وجود نداشته باشند. اشاره هم کردم که با فرضِ خوب بودنِ شرايطِ رابطه و راضیکننده بودنش، توقع (دلم نمیخواهد صفتِ بیجا يا ناسالم را اضافه کنم) شادی را کم میکند. توقع در اين پست يعنی چيزی شبيه به اين که SA برايم نوشته و نامش را گذاشته «پیشفرض»: یعنی یه سری کارها رو وظیفه دوست/معشوق بدونیم.
۲ نظر:
توقع داشتن به نظرم چیز بدی نیست توی رابطه... اصلاً رابطه بدون توقع وجود نداره... ولی مهم اینه که هر یک از دو طرف توقعهای اون دیگری رو بشناسه، اگر خواست براورده میکنه و اگر به هر دلیل نمیخواد این کارو بکنه، خب!میتونه جای دیگه این نیاز طرف مقابل رو برآورده کنه و یا بهش توضیح بده که چرا من این کار رو نمیکنم...
فقط یه چیزی بعضی توقعها هستن که من بیانش میکنم... ولی یه سری هست که اتفاقاً ترجیح میدم طرفم خودش کشف کنه...که اگه طرفم خودش نیازم رو کشف کنه بدون گفتن من، اونوقت لذتش وصف ناپذیره...میدونی دیگه...
پوريا،
انتظارِ اين که او کشف کند، نتيجه ی اين که او کشف نکند، اذيت کننده نيست؟
ارسال یک نظر