skip to main
|
skip to sidebar
دختر بودن
۱۳۸۵ مرداد ۲, دوشنبه
معشوق
نخواهم ديدش. لااقل تا چند ماه دیگر. و غم عمیقی که سنگینم کرده.
۱ نظر:
ناشناس گفت...
من هم
۱۰ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۵:۰۹
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
مشاهده نسخه تلفن همراه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درباره من
dokhtare
جای قبلی: http://beingdoxtare.blogspot.com
مشاهده نمایه کامل من
دنبالكنندهها
بايگانی وبلاگ
◄
2010
(1)
◄
سپتامبر
(1)
◄
2009
(10)
◄
سپتامبر
(1)
◄
آوریل
(2)
◄
فوریهٔ
(3)
◄
ژانویهٔ
(4)
◄
2008
(19)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(1)
◄
سپتامبر
(1)
◄
ژوئیهٔ
(1)
◄
ژوئن
(2)
◄
مهٔ
(3)
◄
آوریل
(1)
◄
مارس
(3)
◄
فوریهٔ
(3)
◄
ژانویهٔ
(3)
◄
2007
(29)
◄
دسامبر
(1)
◄
نوامبر
(3)
◄
اکتبر
(1)
◄
سپتامبر
(2)
◄
اوت
(1)
◄
ژوئیهٔ
(4)
◄
مارس
(4)
◄
فوریهٔ
(6)
◄
ژانویهٔ
(7)
▼
2006
(53)
◄
دسامبر
(5)
◄
نوامبر
(5)
◄
اکتبر
(7)
◄
سپتامبر
(9)
◄
اوت
(18)
▼
ژوئیهٔ
(9)
لمسم کن دستانداختنش دور کمرم برایم چیز عجیبی نیس...
رستگاری؟ سرم درد میکند. چشم چپم تقريبا از کار اف...
نيستند اين روزها از هر کسی خوشم آمده، پسرها و ب...
عادت ماهانه با اينکه معمولا کمانرژی میشوم و بی...
زنانه سوزش پشت لب بعد از بوسه طولانی تجربه زنا...
معشوق نخواهم ديدش. لااقل تا چند ماه دیگر. و غم ...
سریال نشستهايم. پنجنفريم از دو نسل. ر...
پسر من- نظرت درباره اسم وبلاگم؟پسر- فکر م...
خانوادهبرای چندمين هفته پیاپی خواستم شب به خانه نی...
۱ نظر:
من هم
ارسال یک نظر